جستجوی در متن گلستان سعدی

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

. غم نان و عيال ، عامل بازدارى از سير در عالم معنى

يكى از شاهان ، از عابدى عيالمند پرسيد: ((ساعات شبانه روز خود را چگونه مى گذرانى ؟ ))
عابد جواب داد: ((همه شب را با مناجات و سحر را با دعاى روا شدن حاجتها مى گذرانم و همه روز در فكر مخارج زندگى و تاءمين معاش اهل و عيال هستم . ))
شاه از اشاره هاى عابد فهميد كه او تهيدست است . دستور داد مبلغى به اندازه كفاف زندگى تعيين كنند تا او بار مخارج عيال خود را بردارد.
اى گرفتار پاى بند عيال
ديگر آسودگى مبند خيال
غم فرزند و نان و جامه و قوت
بازت آرد ز سير در ملكوت
همه روز اتفاق مى سازم
كه به شب با خداى پردازم
شب چو عقد نماز مى بندم
چه خورد بامداد فرزندم ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر